داستان طنز و خنده دار توهم در سری مطالب داستان های طنز امروز برای شما یک داستان بسیار خنده دار داریم که می توانید در زیر بخوانید و لذت ببرید: مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دو,داستان,خنده,توهم ...ادامه مطلب
داستان طنز و خنده دار توهم در سری مطالب داستان های طنز امروز برای شما یک داستان بسیار خنده دار داریم که می توانید در زیر بخوانید و لذت ببرید: مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!راه افتادم تو دل جنگ,داستان,طنز,خنده,دار,توهم ...ادامه مطلب