داستان طنز و خنده دار توهم در سری مطالب داستان های طنز امروز برای شما یک داستان بسیار خنده دار داریم که می توانید در زیر بخوانید و لذت ببرید: مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دو,داستان,خنده,توهم ...ادامه مطلب
آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.باغ بی برگی،روز و شب تنهاست،با سکوت پاکِ غمناکش.سازِ او باران، سرودش باد.جامه اش شولای عریانیست.ورجز،اینش جامه ای باید .بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .باغبان و رهگذران نیست .باغ نومیدانچشم در راه بهاری نیستگر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .باغ بی برگیخنده اش خونیست اشک آمیزجاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .پادشاه فصلها پاییز مهدی اخوان ثالث (میم . ,شعر,پاییزی,مهدی,اخوان,ثالث ...ادامه مطلب
داستان طنز و خنده دار توهم در سری مطالب داستان های طنز امروز برای شما یک داستان بسیار خنده دار داریم که می توانید در زیر بخوانید و لذت ببرید: مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!راه افتادم تو دل جنگ,داستان,طنز,خنده,دار,توهم ...ادامه مطلب
می میرم ازین عشق و کسی را خبری نیست گسترده شد آفاق و مرا بال و پری نیست می خندم و از خنده ام آویخته صد اشک می گریم و از اشک به چشمم اثری نیست من مانده ام و خاطره ای دور که جز آن در کوی مه آلود دلم رهگذری نیست یک لحظه نشد با تو به خلوت بنشینم یک بار نشد روی تو را سیر ببینم با یک سبد آغوش به باغ تو رسیدم اما نشد "از باغ تو یک میوه بچینم "* ای کاش در آن لحظه که سر می روم از خویش در زلف تو پیچد نفس بازپسینم "عمران صلاحی",شعر خاطره,شعر خاطره انگیز,شعر خاطره شاملو,شعر خاطره سهراب,شعر خاطره فریدون مشیری,شعر خاطره از شاملو,شعر خاطره سیاوش قمیشی,شعر خاطرها,شعر خاطره کودکی,شعر خاطره ستار ...ادامه مطلب
طالع بينى ماه تولد بر اساس وسايل آشپزخانهفرودين: گوشتکوب, جذاب و اصيلارديبهشت: رنده, با وقار و تند زبانخرداد: دم کنى, نرم و دوست داشتنىتير: دستمال سفره, تميز و ايثارگرمرداد: نمکپاش, خوشتيپ و اجتماعىشهريور: چنگال, تو دل برو و ماندگارمهر: لوستر آشپزخانه, گيرا و نکته سنجآبان: کابينت, زيبا و جادارآذر: قورى, مهربان و گرمدى: ماهىتابه, نچسب و غمگينبهمن: صافى چاى, مهربان و زيبااسفند: ماشين ظرفشويى, مدرن و مفيد,طالع بینی ماه تولد بر اساس وسایل آشپزخانه ...ادامه مطلب
کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی (دوران قاجار) برای آشنایی با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد. زمانی که در پاریس بود فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت. یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول غذا را روی میز می گذاشتند و می رفتند، معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا که این مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون می رسید اما کمال الملک پولی در بساط نداشت بنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود مدادی برداشت و پس از تمیز کردن کف بشقاب عکس ی,داستان کوتاه زیبا,داستان کوتاه زیبا و تاثیرگذار,داستان کوتاه زیبا و جالب,داستان کوتاه زیبا و آموزنده,داستان کوتاه زیبا و عاشقانه,داستان کوتاه زیبا خدا,داستان کوتاه زیبا عاشقانه,داستان کوتاه زیبا به زبان انگلیسی,داستان کوتاه زیبا درباره خدا,داستان کوتاه زیبای انگلیسی ...ادامه مطلب
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب ساز در دست تو سوز دل من می گوید من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب مرغ دل در قفس سینه من می نالد بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است بیم آنست که از پرده فتد راز امشب گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک به گدائی تو ای شاهد طناز امشب , ...ادامه مطلب
فصل پاییز، زمان مناسبی برای پیادهروی در بیرون از منزل است. ولی بروز آلرژی در این فصل، بسیاری از افراد را دچار مشکل میکند. آبریزش بینی، خارش و سوزش چشمها و گرفتگی بینی از علائم آلرژی در فصل پاییز هستند که افراد را خسته میکند. شما با عمل به توصیههای زیر میتوانید این مشکل را در خود کاهش دهید: 1- عوامل تشدید کننده و محرک آلرژی را بشناسید. عوامل آلرژیزا یا آلرژن، بسته به نوع منطقه متفاوت هستند، ولی متخصصین معتقدند اصلیترین عامل بروز آلرژی در فصل پاییز، کپکها هستند. این کپکها روی پوشش گیاهی بیرون از منزل و علفهای خشک رشد میکنند. رطوب, ...ادامه مطلب
می گویند:عشق خدابه همه یکسانَ ستــولی من می گویم:مرا بیشتر از همهدوستــ داردوگرنهـبهـ همهـیکی مثل تو می داد . / ,شعر,شعر غزل,شعر عاشقانه,شعر حب,شعر عن الحب,شعر نو,شعر عن الام,شعر عن الاب,شعر حافظ,شعرية ...ادامه مطلب
این برگهای زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه میافتند قرار است تو از این کوچه بگذری و آنها پیشی میگیرند از یکدیگر برای فرش کردن مسیرت.. گنجشکها از روی عادت نمیخوانند، سرودی دستهجمعی را تمرین میکنند برای خوشآمد گفتن به تو.. باران برای تو میبارد و رنگینکمان – ایستاده بر پنجهی پاهایش – سرک کشیده از پسِ کوه تا رسیدن تو را تماشا کند. نسیم هم مُداممیرود و بازمیگرددبا رؤیای گذر از درز روسریو دزدیدن عطر موهایت!زمین و عقربهی ساعتهابرای تو میگردندو منبه دورِ تو! یغما گلرویی,باران برای تو می بارد,باران برای تو می بارد یغما,باران برای تو میبارد pdf,باران برای تو می بارد دانلود,کتاب باران برای تو می بارد,کتاب باران برای تو میبارد یغما گلرویی,شعر باران برای تو می بارد,دانلود کتاب باران برای تو می بارد,مجموعه شعر باران برای تو می بارد,دانلود کتاب باران برای تو میبارد از یغما گلرویی ...ادامه مطلب
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب میماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کردهست به تو به تو اصرار نکردهست فرآیندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که,موهای تو,موهای تورو ببافم,موهاي تو,موهای تو خانه ماهی هاست,موهای تو در باد,موهای تو شعرن,موهای تو شعر,موهای تو کاظم بهمنی,موی تو دشت گندمزار منه,موی تو ...ادامه مطلب
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای : باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی! تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال ای کاشکی نشیمنِ پیمانهای شوی یا اینکه از تو، کاسه ی «تاری» در آورند شورآفرینِ مطربِ دیوانهای شوی یا صندوقی کنند تو را، قفل پشتِ قفل گنجی نهان به سینهی ویرانهای شوی اما زِ سوزِ سینه دعا میکنم تو را چون من مباد آنکه «درِ» خانهای شوی! چون من مباد شعلهور و نیمهسوخته روزی قرین ِ آهِ غریبانهای شوی چون من مباد آنکه به دستانِ خستهای در مویِ دخترانِ کسی شانهای شوی • روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای: «باشد که میزِ گوشهی, ...ادامه مطلب